من اگر دو نفر بودم
یکی به بالای کوه می رفتم
برای پرندگان بیمارستانی می ساختم
یکی به زیر آب ها که مرواریدها رااز تنهایی در بیاورم
من اگر سه نفر بودم
یکی را به جنگ می فرستادم
پاهای من از تعداد مین ها کم می کرد
سرو سینه ام بخشی از گلوله ها را
یکی کنار مادرم
دلش را از دلشوره اش دور می کردم
ودیگری رادر غاری برای هرچه دلش خواست پیاده
من اگر چهار نفر بودم
من اگر پنج
یک نفرم وتنها کنار تو می مانم