جغرافیای تاریخی ایذه مال امیر پایتخت اتابكان لر بزرگ: بخش1
اعراب مسلمان در سال هفدهم هجری مال امیر را فتح كردند و از آن پس این شهر مورد توجّه آنان قرار گرفت. در دوران اسلامی و با تشكیل حكومت های ایرانی،
شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۱۹:۰۵
سرویس مقالات ایبنا نیوز /
بقلم: عزت اله عبدالهی نوروزی / دانشجوی دكتری تاریخ دانشگاه اصفهان
چكیده:
«مال امیر(1)» شهری است كه در طول تاریخ فراز و نشیب هایی داشته است. این شهر از مناطق جنوب غربی ایران است كه عیلامی ها بر آن حكمرانی می نمودند و آثار و كتیبه های به جای مانده از دوران عیلامی مانند: اشكفت سلمان(2) و كول فره(3) در این منطقه خود گویای این حقیقت است. مال امیر پس از عیلامی ها در دوره حاكمیت مادها، هخامنشیان، اشكانیان و ساسانیان همچنان یكی از شهرهای مهم و تأثیرگذار در روند تحولات سیاسی، اقتصادی این سلسله ها بوده است.
اعراب مسلمان در سال هفدهم هجری مال امیر را فتح كردند و از آن پس این شهر مورد توجّه آنان قرار گرفت. در دوران اسلامی و با تشكیل حكومت های ایرانی، مال امیر تحت نفوذ و سیطره ی حكومت های دیلمیان، آل زیار و آل بویه قرار گرفت. پس از آن در نیمه ی دوم قرن ششم تا سال (827ه.ق.) به عنوان مركز زمامداری حكومت محلّی اتابكان لر بزرگ انتخاب شد.
در این مقاله، جغرافیای طبیعی و انسانی مال امیر، اسامی این شهر در گذشته، جایگاه مال امیر در متون قدیم جغرافیایی و پیشینه ی تاریخی آن و وضعیت مال امیر در قرون اولیه اسلامی و در دوره ی اتابكان بررسی و تحلیل شده است. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی بر پایه ی منابع كتابخانه ای است و پس از ارزیابی داده های تاریخی و تجزیه و تحلیل آنان به سازماندهی و استنتاج از آن پرداخته است.
واژه های كلیدی:
اتابكان، ایذج، لر، لر بزرگ، مال امیر
مقدّمه:
تاریخ كهن مال امیر، مركز زمامداری اتابكان لر بزرگ، با سنّت های دیرین خویش و آثار عظیم باستانی و تاریخی - كه حاكی از پیشینه ی تاریخی شهر است - برای محققّان و مورّخان تاریخ هنوز به روشنی شناخته نشده است. این بخش از جغرافیای ایران كه از زمان عیلامی ها مسكون بوده و اقوام مختلف بر آن حكمرانی نموده اند، با وجود اهمّیت تاریخی كه دارد، كمتر مورد توجّه قرار گرفته است. حتّی تاریخ نگاران كلاسیك سده های میانه در آثاری چون منتخب التواریخ معین الدین نطنزی، شرفنامه بدلیسی، تاریخ گزیده مستوفی و آثاری از این دست نیز به ذكر اشاراتی كوتاه در مورد آن اكتفا كرده اند.
اگر معبد شمی و مجسمه های مختلف این معبد یافته نمی شد و یا كتیبه های اشكفت سلمان و كول فره - كه بر روی تخت سنگ های عظیم نقش بسته است – و یا آثار بر جای مانده از دوره ی اتابكان لر و صدها اثر تاریخی به جای مانده از گذشته نبود، متون تاریخی گذشتگان هرگز روزنه ای در جهت شناخت این منطقه نشان نمی دادند و پیشینه ی آن همچنان مجهول و ناشناخته باقی می ماند.
این پژوهش با رویكردی تحلیلی سعی در بازشناسی و معرفی پیشینه ی تاریخی مال امیر و زندگانی بومی مردمی دارد كه در پهنه های طبیعی و مسیر دشواری های سیاسی و حوادث مرگبار همیشگی روزگاران، مقاومت و پایداری كرده اند. همین رویكرد باعث شده كه به واكاوی متون جغرافیایی و تاریخی گذشته پرداخته
شود و در این متون مال امیر و اوضاع آن در گذشته بازشناسی گردد.
پیوند حیات سیاسی حكومت اتابكان لر بزرگ بر مال امیر با شرایط و ویژگی های جغرافیایی و انسانی آن، قابل تأمل است. بی تردید تأثیر شرایط ویژه ی ژئوپولتیكی افزون بر عوامل طبیعی در حیات سیاسی این شهر باعث توجّه حكام و فرمانروایان محلی و مركزی ایران به آن بوده است. لذا انگیزه ی دیگر این پژوهش، بررسی و تحلیل وضعیت این شهر در دورانی است كه به عنوان مقّر و مركز اتابكان لر بزرگ انتخاب شده
بود.
جغرافیای طبیعی و انسانی مال امیر
شهرستان مال امیر در میان سلسله جبال زاگرس محصور شده است و در منتهی الیه ساحل سمت چپ رود كارون و شمال شرقی استان خوزستان واقع است. این شهرستان از سمت غرب و شمال غربی به مسجد سلیمان، از سمت شرق و شمال شرقی به استان چهار محال بختیاری و از طرف جنوب به منطقه جانکی منتهی می شود. شهرستان ایذه (مال امیر) با موقعیت کوهستانی، آبادی ها و مزارع، در دره ها و جلگه های بین كوه ها واقع شده است که مهم تر از همه دشت یا جلگه مال امیر است.
آب کارون از کناره ی شرقی و شمالی مال امیر می گذرد، امّا چون بستر رودخانه نسبت به سطح زمین پائین تر است در کشاورزی از آن استفاده نمی شود از این جهت بیشتر خاک آن دیم است و آبهای کوچک شور و شیرین در میان جلگه ها و دره های آن جاری است که از هر کدام، مقداری از زمین ها سیراب می شود. مؤلف معجم البلدان به این ویژگی های جغرافیایی مال امیر اشاره نموده است. (24/1362: 61)
کوههای بزرگ این منطقه عبارتند از: «وَرِ زَرد» و «پیان». این دو کوه در نواحی شمالی آن، کوه معروف «آسماری» و «موردفل» در سمت جنوب غربی و کوه «منگشت(4)» در ناحیه جنوب شرقی این شهرستان واقع شده اند. مال امیر بین 31 درجه و 48 دقیقه عرض شمالی از خط استوا و 49 درجه و 54 دقیقه طول شرقی نسبت به نصف النهار مبدأ قرار گرفته، بلندی آن از سطح دریا 764متر است. (9/1364: 429 و 11/ 1359: 61)
میزان باران سالانه شهرستان به طور متوسطه 400 میلی متر است که در فصل زمستان گاهی در ارتفاعات به صورت برف نازل می شود. متوسط درجه در مال امیر 24 درجه است و 8/6189 کیلومتر مربع مساحت دارد.
این شهرستان به دلیل قرار گرفتن در حاشیه کوه های زاگرس عمدتاً دارای آب و هوای کوهستانی است. زمستان ها سرد و تابستان های معتدل از ویژگی های آن است.
پوشش گیاهی اراضی به دلیل کوهــستانی بودن منطقه به ویژه در بخش های شمالی به صورت جنگل است، به طوری که اراضی جنگلی مال امیر با وسعتی در حدود 220000 هکتار، بیش از 60 درصد کل جنگل
های خوزستان را به خود اختصاص داده است.
به علت وجود مراتع نسبتاً غنی و شرایط مساعد آب و هوایی، دامپروری منطقه پر رونق و محل قشلاق ایل بختیاری است. محصولات مهم آن غلات، برنج، صیفی و حبوبات است.
مال امیر شامل دو بخش دهدز و مرکزی و 10 دهستان است. جمعیت کل شهرستان ایذه (مال امیر) مطابق آمارگیری سال 1371 بالغ بر 149423 نفر بوده است که از این میزان 64072 نفر در نقاط شهری و 79141 نفر در نقاط روسـتایی و 6210 نفر نیز غیرساکن (عشایر) بوده اند که بدین لحاظ پس از باغـملک و مسجد سلیمان بیشـترین درصد جمعیت روستایی 2/57 را در استان خوزستان دارا است. تراکم نسبی جمعیت در «مال امیر» معادل 1/24 در هر کیلومتر مربع و رشد جمعیت آن نیز معادل 92/1 درصد می باشد.
اسامی مال امیر در گذشته
1- ایدیده یا ایدیذ عیلامی به معنی شهر کنار آب (8/1373: 845): بنا بر چند دلیل می توان گفت: ایدیده یا ایدیذ عیلامی یکی از نام های این شهر بوده است: اولاً: تمدن عیلام در منطقه کوهستانی فعلی بختیاری قرار داشته است و شهر ایدیده از شهرهای مهّم آن بوده است. ثانیاً: ایدیده به معنای کنار آب است و با توجّه به وجود تالاب شط (منگر و یا فم البّواب کتابهای جغرافیایی) و قرارگرفتن ایذه کنونی در کنار آن می توان گفت: ایدیده همان ایذه کنونی بوده است. ثالثاً: شباهت میان حروف ایدیده یا ایدیذ با حروف ایذه می توان دلیل بر این مدعا باشد.
2- الیمائید یا الیمائیس: ناحیه مال امیر کنونی؛ همان ایالت الیمائید قدیم می باشد که در زمان حکومت عیلامی ها مرکز مهمی بوده است. دراین ناحیه نقوش برجسته ی متعددی روی سنگ در كنار کتیبه ها وجود دارد که مربوط به اواسط هزارۀ دوم پیش از میلاد است. (26/1374: 38) در واقع الیمائیس نامی بود که یونانی ها به عیلام داده بودند و به معنی جبال است. (26/1374: 26)
3- اوجایا هوجا: که یونانیان این شهر را به این اسم می خواندند و مردم به آنجا اوجـیا می گفتند. (18/1363: 66و67)
4- آنزان یا انشان: به معنی دارنده فرّآسمانی است که این نام از نظر زمانی قبل از آن است که یونانیان این شهر را اوجا یا هوجا بخوانند. شاید علت اشتهار این شهرستان به آنزان برگرفته از سابقه و قدمت تاریخی آن باشد. دهخدا در ذیل کلمه (آنزان) در لغت نامه آورده است: «آنزان[اَ](اِخ) [انشان]: نام قدیم خوزستان (عیلام )» (25/1343: 395) از متون تاریخی چنین بر می آید که آنزان یا انشان یکی از ایالت های مهم دولت عیلام و شامل مناطق کوهستانی شرق خوزستان، نواحی جنوب غربی اصفهان و قسمت غرب و شمال غربی فارس بوده است.
با توجه به گفته های یاقوت حموی در معجم البلدان، می توان به این نتیجه رسید که: آنزان بر همین منطقه اطــلاق شده است. زیرا این شهر در روزگار باستان از نواحی آباد گیتی و دارای اهمیتی بسزا بود. و به همین دلیل آنزان - که نام این شهر بوده است – بر تمام ایالت اطلاق می شده است.
5- ایذج: عده ای معتقدند که نام ایذج از کلمه آنزان در دوره عیلامیان گرفته شده است و بعدها به دلیل کثرت استعمال به ایذج تبدیل گردیده است. یعنی آنزان زمان عیلام بعد اینزان و سپس اینزه و بعد از مدتی ایذج نامیده
شده بود. (29/1367: 235و236)
اکثر مورخین و جغرافیادانان دوره اسلامی در آثار خود این شهر را با نام ایذج ذکر کرده اند.(5) اصطخری در المسالک و الممالک از ایذج اسم برده و این شهر را جزو خوزستان دانسته است: «خوزستان در سال 390 هـ.ق. در شهر دورق «سورق» دارای حاکم مستقلی بود و گاه نیز به دورق الفرس معروف بود. شهرهای شوشتر، جندی شاپور، سوس، رامهرمز، ایذج و غیره از شهرهای معروف آن بود». (6/1368: 90و91)
مورخان و جغرافیانویسان دیگری نیز در آثار خود این شهر را با نام ایذج ذكر نموده اند.(6)
ابن بطوطه، سیاح معروف مراکشی، در قرن هشتم هجری به «ایذج » سفر نمود و نام آن را از زبان مردم محل شنیده، آن را به کسر حمزه و فتح ذال یاد کرده است. (3/1370: 241)
این کلمه در ایام اتابکان لر بزرگ کمتر به کار می رفته و بجای آن مال امیر استعمال می شده است.
خواجه ی غزل سرای شیرازی «لسان الغیب حافظ» در دیوانش از نام این شهر یاد كرده است:
«بعد از ین نشکفت اگر با نُکهت خُلق خوشت / خیزد از صحرای ایذج نافه ی مشک خُتن»(23/1366:
395)
دلایل روشنی بر اینکه ایذج مورد نظر حافظ همین مال امیر بوده وجود دارد. از جمله: اولاً: حافظ در زمانی می زیسته که اتابکان لر بزرگ بر ایذج حاکم بودند و اتابکان با حاکمان آل مظفر که عده ای از آن ها ممدوح حافظ بوده اند، هم عصر بوده و گاهی رابطه دوستانه و زمانی بین آن ها جنگ و درگیری وجود داشته است. ثانیاً: حافظ در همین غزل به نام یکی از اتابکان لر بزرگ اشاره کرده، آن جا كه می گوید: «شوکت پور پشنگ و تیغ عالم گیر او / در همه شهنامه ها شد داستان انجمن». (23/1366: 395)
اتابک پشنگ بن سلغر شاه بن اتابک احمد، یکی از اتابکان لر بزرگ و از 757 تا 792 حکمران مال امیر بود. منظور حافظ از «پور پشنگ» اتابک پیر احمد بن پشنگ بود که بعد از پدر حاکم این منطقه شده بود. ثالثاً: با توجّه به وضعیت طبیعی و جغرافیایی مال امیر و بهاران زیبا و پرگل این منطقه، کلمه ایذج در این غزل حافظ، همان مال امیر مرکز اتابکان لر بزرگ بوده است.یاقوت حموی در معجم البلدان نام این شهر را ایذج آورده و می نویسد: «ایذج هم نام ولایت و هم نام شهر حاکم نشین آن نواحی بوده، این سرزمین در روزگار باستان یکی از نواحی آباد گیتی و از مراکز تمدن قدیم بوده...». (24/1362: 61)
مؤلُف مرآت البلدان، ضمن بحث و بررسی درباره ی ویژگی های جغرافیایی ایذج آورده است: «ایذج به ذال معجمه مفتوحه و جیم الکه، بلدی است میان خوزستان و اصفهان و در این الکه شهری به معتبری ایذج نیست. حکمران این الکه تابع کسی نیست». (7/1367: 137)
6- قلعه ی مال امیر (یکی دیگر از نام های این شهر): قلعه مال امیر یکی دیگر از اسامی این شهر است. امروزه، خصوصاً در بین مردم عامی و محلی این اسم بسیار رایج و شایع است و علّت این نامگذاری نحوه ی ساخته شدن شهر است، که بر روی تپه ای قدیمی و باستانی بنا شده است و در درون این تپه ی قلعه مانند، آثاری نیز کشف گردیده است و این قلعه امروزه در مرکز شهر جای گرفته است.
7- آیاپیر یا اَجاپیر: این نام از اسامی باستانی شهر می باشد. در کتیبه های اشکفت سلمان نام ایذه را آیاپیر یا اَجاپیر آورده است.
8- ایذه یا ایذه مال امیر: عده ای معتقدند که نام «ایذه» از کلمه «آنزان»در دوران عیلامیان گرفته شده که در کثرت استعمال به ایذه تبدیل گردیده است. در هر صورت ایذه جزئی از سرزمین اِنشن یا آنشان یا آنزان «به معنی دارنده فرّ آسمانی» است و در روزگار عیلامی ها مرکز مهمی به شمار می رفته است. چنانچه تختی خی کوترناخوته (669 تا 717 ق.م) در سنگ نوشته های شوش و کولفرح خود را پسر شوترو کناخونته و حاکم آنزان شوشونکا می داند و نیز کوروش پادشاه هخامنشی با افتخار خود را فرمانروای آنشان می دانست. (22/1362: 42)
با توجه به شباهت حروف ایذه و آنزان می توان گفت که این نام از همان نام باستانی خود یعنی آنزان مشتق شده است. آنزان آن زمان عیلام، دوره ی بعد اینزان و سپس ایــنزه و بعد از مدتی ایذج و سرانجام بر اثر کثرت اسـتعمال ایذه نامیده شده است.
برخی معتقدند که «کلمه ایذه همان است که عربان معرب نموده، ایذج گفته اند و صاحب قاموس فیروزآبادی آن را بر وزن حیدر ضبط کرده». (11/1359: 61)
لفظ ایذج یا ایذه در دوران باستان تا قبل از سقوط سامانیان بوسیله مسلمانان به این شهر اطلاق نشده است و دردوران اسلامی است که مورخین و جغرافیادانان مسلمان در متون تاریخی یا جغرافیایی این شهر را به نام ایذج نامیده اند.
نام ایذه در سال 1314 هـ.ش. در زمان رضاشاه مجدداً احیاء گردید و امروزه نامی که به صورت رسمی و اداری استعمال می شود، همان ایذه است و در پاره ای موارد همراه با پسوند مال امیر نیز خوانده می شود که "ایذه مال امیر" گفته می شود.
مال امیر در متون قدیم جغرافیایی:
جغرافی دانان قدیم در آثار خود به خصوصیات جغرافیایی این شهر اشاره کردند. اصطخری در مسالک و ممالک هنگامی که حدود خوزستان را ذکر می نماید به ایذج اشاره دارد و می نویسد: «در همه ی خوزستان کوه و ریگ نبود مگر به شوشتر و گندی شاپور و ایذج تا حدود سپاهان». (6/1368: 90)
ابن حوقل در صورة الارض نیز به کوهستانی بودن آن اذعان دارد. (4/ 1366: 25و29)
مستوفی در نزهه القلوب به بدی آب و هوای مال امیر (ایذج) اشاره دارد و دلیل آن را نیز بسته بودن شمال شهر بیان می کند امّا می نویسد :«آبش گوارا بود زیرا که تا کوه برف چهار فرسنگ است». (40/1362: 70) و فاصله ایذج تا اصفهان را چهل و پنچ فرســنگ ذکر کرده است. (40/1362: 51)
مقدسـی در احسن التقاسیم، مال امیر را از نظر آب و هوا و کوهستانی بودن با اسـدآباد همدان مقایسه کرده است و می نویسد: «آن مانند اسدآباد همدان در میانه کوهستان واقع شده و برف بسیار در آن جا می بارد و یخ آن جا را به اهواز و سایر نواحی برند و آب آشامیدنی آن ها از چشمه اشکفت سلیمان است و زراعت آنان به آب باران است و خربزه و سایر چیزهای خوب دارد». (12/1361: 407-413)
به نظر می رسد گفته ی مستوفی در مورد بدی آب و هوای مال امیر واقعیت ندارد. به علّت کوهستانی بودن مال امیر، دارای زمستانهای سرد و تابستانهای معتدل است. و نوشته مقدسی درباره حمل یخ از ایذج به اهواز با توجه به وسایل حمل و نقل آن زمان دور از ذهن به نظر می رسد.
مؤلف حدودالعالم به کوهستانی بودن مال امیر (ایذج) و فراوانی نعمت و صنایع پارچه بافی در این شهر اشاره دارد: «ایذج شهریست [به خوزستان] با سوادهای سخت خرم و آبادان با نعمت و خواسته بسیار خیزد و دیبای
پردۀ مکه آن جا کند». (42/1340: 139)
یاقوت حموی در معجم البلدان به ویژگی های این منطقه نظر افكنده و از وضعیت جغرافــیای شهرستان، مناطق کوهستانی، قابلیت کشاورزی و رودخانه کارون سخن گفته است و به نکته ای دیگر اشاره كرده است که در نوشــته های دیگر جغرافیادانان کمتر به چشم می خورد و آن وجود دو دریاچه در مال امیر است که در دو فرسنگی شهرستان واقع شده اند: «یکی به نام «منگر» بر وزن لشکر که آنرا «شط مال امیر» نیز می گویند که محل گردآمدن آب هاست و این گـرداب را «فــم البواب» نام نهاده اند که اگر آدمی یا جانوری در آن افتد بچرخد تا بمیرد آن گاه آب آن را به کنار اندازد و شگفت آن است که آن را فرو نمی برد. گویند از زیر کوه راهی دارد که آب آن به طرف کارون از آن راه می رود و دیگـری دریاچه «بندان» که در جنوب منگر است و آب آن به منگر می آید. این یکی کوچکتر از منگر است و در برخی سالهای خشکسالی، خشک
است».(24/1362: 61)
ابودلف در سفرنامه خود خصوصیات جغرافیایی و ویژگی های مال امیر را بیان نموده، از جمله زلزله خیز بودن مال امیر که در سنوات اخیر نیز به اثبات رسیده است و معلوم گردیده که مال امیر بر روی خط زلزله قرار دارد. وجود معدنهای زیرزمینی نیز از ویژگی هایی است که ابودلف برای مال امیر برشمرده، و در سفرنامه خود ضمن ذکر خصوصیات این شهرستان می نویسد: «نیشکر آن جا از نیشکر سایر نواحی اهواز به میزان 40 درصد آبدارتر است. شکر آنجا مطابق روش سجزی و مکرانی عمل می آید». (5/1342: 87و88)
اگرچه امروزه کشت نیشکر و کارخانه قند در مال امیر وجود ندارد، امّا با توجه به شرایط مساعد آب و هــوایی و تحقیقات و آزمایشهای به عمل آمده در این خصوص، این مسئله دور از ذهن و بعید به نظر نمی رسد.
در زمان های قدیم کشت گیاهان طبی در مال امیر معمول بوده، علاوه بر آن بعضی از گیاهان به صورت خود رو در آن جا رشد و نمو می کردند که مصرف طبی داشته اند و جغرافیادانان در آثار خود به این موارد اشاره نموده اند. ابودلف آورده است: «در این محل یک قسم گیاه «قاقلی(7)» می روید که عصاره آن برای معالجه نقرس مفید است». (5/1342: 87و88) مؤلف «مِرآتُ البلدان » نیز به وجود گیاهان طبی در مال امیر نظر افكنده است. (7/1367: 175-177)
مؤلف کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی ضمن برشمردن ویژگی های جغرافیای مال امیر از پسته این شهرستان سخن به میان آورده است و چنین نوشته است: «در آنجا بهترین نوع پسته به عمل می آمد». (39/1364: 263و264) اگرچه ممکن است شر ایط آب و هوا و خاک جهت کشت این محصول مساعد باشد امّا در زمان فعلی در هیچ نقطه ای از این شهرســتان درخت پسته وجود ندارد ولی ممکن است پسته مدّ نظر مؤلف پسـته کوهی باشد که در اصطلاح محلی با لهجه لری «بَنَک» گفته می شود. در این صورت مصداق داشته و در نواحی کوهستانی منطقه به فراوانی یافت می شود.
مال امیر در آینه ی تاریخ
آغاز شكل گیری و سابقه تاریخی مال امیر به سه هزار سال قبل از میلاد مربوط می شود؛ یعنی در جریان حکومت عیلامیان که مال امیر مرکز ایالت آنـزان یا آنشان این حکومت – عیلامیان - بود و دلیل ما نیز آثار فراوان و کتـیبه های موجود در غار «اشکفت(8)» سلمان و «کول فره» است. چنانچه یاقوت حموی در معجم البلدان آورده است: «ایذه هم نام ولایت و هم نام شهر حاکم نشین آن نواحی بوده، این سرزمین در روزگار باستان یکی از نواحی آباد گیتی و از مراکز تمدن قدیم بوده و به طوری که از سنگ نوشته های کول فره و اشکفت سلمــان به دست می آید، در ایام عظمت عیلام اهمیتّی بسزا داشته است و مرکز آنزان یا آنشان قدیم در این سرزمین بوده است». (24/1362: 61)
بیشترین نقوش برجسته عیلامی در شهرستان مال امیر واقع شده اند. به همین جهت مال امیر را شهر سنگ نگاره ها می نامند. نقوش برجسته ی عیلامی در این شهرستان در چهار نقطه واقع گردیده اند که از نظر موقعیت مکانی - با توجه به اینکه فاصله این نقوش با هم از ده کیلومتر بیشتر است - و از نقطه نظر شیوه حجـاری دقیقاً به هم شبیه هستند و این نشان می دهد هنرمندانی به صورت گروهی با هم کار می کردند و به خلق این آثار می پرداخته اند.
بیشترین نقوش برجسته عیلامی این شهرستان در منطقه ای بنام کول فره واقع گردیده به سبب کثرت نقوش کول فره این منطقه را موزه طبیعی نقوش و خطوط می نامند و نقوش این منطقه شامل مراسم نیایش می باشد که به همراه این مراسم صحنه قربانی و نواختن موزیک نیز بر روی سنگ نقش گردیده اند. از جمله ی دیگر نقوش شهرستان مال امیر می توان به اشکفت سلمان، خنگ اژدر و شه سوار اشاره کرد.
چنانکه اشاره گردید این شهر در دوران عیلامی ها از چنان اهمیتی برخوردار بود که گفته اند: مال امیر، همان ایالت الیمائید یا الیمائیس قدیم است. چنانچه تخی خی کوتر ناخونته (669 تا 717 ق.م) در سنگ نوشته های شوش و کول فره خود را پسر شوتروک ناخونته و حاکم آنزان شوشونکا می داند.
در کناره ی شمال شرقی کوههایی که جلگه مال امیر به آن ها محدود می شود، نقوش برجسته ی كول فره قرار دارند که به خط عیلامی نوشته شده اند و اکثر آن ها بنام سلطانی موسوم به (هانی) پسر (تاهی هی) می باشند. لایارد انگلیسی در سال 1841 میلادی تعداد تصاویر این نقوش برجسته را به 341 تخمین زده است. از روی سایر کتیبه های عیلامی که در ناحیه سومر به دست آمده است، معلوم شده است که هانی در حدود 1000 سال پیش از میلاد می زیسته است ولی تاکنون نتوانسته اند تعیین کنند که این سلطان بر تمام عیلام حکومت داشته یا فقط در یک ناحیه از آن یعنی در مال امیر فرمانروایی می كرده است.
مؤلف کتاب تاریخ سرزمین عیلام از اهمّیت مال امیر در زمان عیلامی ها سخن گفته است. او اعتقاد دارد که مال امیر همان ایالت الیمائید است و نقوش برجسته و متعدد این شهر را مربوط به اواسط هزاره ی دوم قبل از میــلاد می داند. و همچنین نوشته است که عیلامی ها کشور خود را آنزان سوسونکا می خواندند و آنزان یا آنشان به منطقه ی شرقی و جنوب شرقی مال امیر اطلاق می شده است. (26/1374: 38،28،26)
دهخدا در لغت نامه زیر کلمه مال امیر از مجسمه ها و کتیبه های این شهر یاد می کند. (25/1343: 97)
در واقع این سرزمین مهد و پرورشگاه یکی از تمدن های بزرگ باستانی؛ یعنی عیلام است. سـرزمین عیـلام که عیلامیان خود آن را «هال تامتی »می خواندند، گرچه قلمرویی فراتر از خاک بختیـاری را شــامل می شد، امّا یقیناً خاســتگاه اولیه ی عیلامیان پیش از سکونتشان در دشت ها، کوه های بختیاری بوده است که بعدها با فرود آمدن عیلامیــان از کوه ها به دشت و پایه ریزی شهر هایی چون آنزان و شوش تمدنشان بالیده و شکوفا شد. (44/1374: 19)
در جنگ بین آشور و پارس، عیلام به دست آشور از بین رفت و این سرزمین به دو بخش تقسیم شد و قسمت شمالی آن؛ یعنی آنزان به دست پارسها افتاد که از مدّتها پیش در این ایالت مسكن گزیدند و حقی برای خود قائل شده بودند. چنانكه زمانی كه هنوز ابتدای جنگهای آشور و عیلام بود، چیش پیش ((640-675 ق.م) یکی از رؤسای پارس ها و مؤسس حکومت هخامنشی این ایالت را عمدتاً در تصرف داشت و عنوان شاه انشان به خود گرفته بود. (20/1372: 11)
بنابراین می توان گفت که: این شهر در زمان هخامنشیان همچنان دارای اهمّیت و عظمت بود تا جائی کــه کـوروش پادشاه هخامنش نیز با افتخار خود را فرمانروای آنشان می دانست.
سرزمین اولیه ی حكومت هخامنشیان چه منطقه ای بوده است؟ آیا ارتباطی با مال امیر یا آنزان آن زمان داشته است یا نه؟ موّرخان به این سؤال پاسخ های متفاوت و بعضاً متضادی داده اند. اغلب موّرخان ایرانی به طور نادرست، پارس را سرزمین اوّلیه هخامنشیان دانسته اند. درحالی که چنین نظریه ای مردود به نظر می رسد. زیرا هخامنشیان تیره ای از طایفه ی پاسارگارد بوده اند که به همراه طوایف دیگر پارس قبل از به قدرت رسیدن، در منطقه ی انـشان یا آنـزان (لرنشین بختیاری) به سر می برده اند. به عبارت دیگر می توان گفت:
خاستگاه هخامنش مال امیر بوده است نه پارس.
مؤلف کتاب «خوزستان و کهگلویه و ممسنی» انشان، آنزان و پارس را به عنوان سه منطقه جداگانه مطرح نموده و معتقد است: انشان شامل نواحی کوهستانی شمال خوزستان (مال امیر)، آنزان شامل مناطق کهگیلویه و بویر احمد، و پارس را فارس كنونی دانسته است. (11/1359: 372و373) این نظریه نیز نادرست است. زیرا انشان همان آنزان می باشد که بعداً پارس نام گرفته است. (14/ 1374: 66)
امّا گیرشمن معتقد است که: پارسوماش محّل اوّل هخامنشیان در شرق شوشتر یعنی سرزمین مال امیر بوده
(38/1349: 85) و مؤلف کتاب تاریخ اجتماعی ایران نیز این نظر را تأیید کرده است. (28/1354: 164و381) پارسیانی که در منطقه پارسوماش (پارسواش) واقع در مال امیر مستقر شدند، توانستند به رهبـری هخامنش حکومت کوچکی بوجود آورند. هانسمن معتقد است که: چیش پیش (675-640 ق.م) پسر هخامنش بانی سلسله ی هخامنشی است که لقب پادشاه بزرگ انشان را داشته. جانـشینان چیش پیش یعنی کوروش اول و کوروش دوم (بزرگ) نیز لقب پادشاه انشان را داشته اند. امّا بعدها نام قبیله خود یعنی پاسارگاردی را جایگزین انشان باستانی که مناطق دیگر به آن اضافه شده بود، کرده و آن را پارس نامیدند. (14/1374: 68)
ظهور کوروش و تسلّط وی بر دولت ماد و احداث بزرگراه های مهمی که شوش را به هگمتانه متصل می کرد، آغاز دوره ای جدید از یکپارچگی سرزمین های ایران و عمران شهرهای مختلف این دیار گردید و مال امیر نیز به عنوان منطقه ای که در بین این شهر ها واقع شده بود، تأثیرات شگرف و بنیادی به خود دیده و مال امیر در دوران داریوش نیز به توسعه و ترقّی خود ادامه داد و راههای بسیاری که به دستور این پادشاه در دامنه جبال زاگرس احداث گردید، سبب آرامش منطقه و حفظ اهمّیت این سرزمین گردید.
منطقه مال امیر در هنگام حمله ی اسکندر و جانشینان او دارای اهمّیت بوده است به طوری که در زمان دارای ســوم، آخرین پادشاه هخامنشی - که از اسکندر مقدونی شکست خورد - مردم منطقه مال امیر با مقاومت خود در مقابل سربازان مقدونی منطقه را به یکی از مراکز عمده مقاومت در برابر سربازان یونانی تبدیل کرده بودند آن چنانکه مورخـــین نوشته اند: «اسکندر پس از فتح و تصرف شهر شوش به سمت فارس حرکت کرد. زیرا به او گفته بودند که اصطخر کرسی اعظم ممالک ایران و جایگاه سریر سلاطین فارس، عرصه ی تاخت و تاراج گردیده است و خزاین و دفاین پادشاهان سلف از دست خواهد رفت. دراثنای طریق به رود خانه ی پاسی تیگر رسید که از «اوکسین» سرچشمه می گرفت و آن کوهستانی است بسیار سخت و عبور از آن در نهایت صعوبت و بسیار مشکل است. اسکندر پس از آن با اردوی خویش از رودخانه پاسی تیکر عبور کرد و داخل کوهسار اوکسین شد که سرحد خاک سوس و به مملکت پارسی منتهی می گردد و بعد از طی طریق وارد جلگه ای شد که اطراف آن را جبال بلند و پوشیده از درخت احاطه کرده بودند و در اواسط این جلگه شهری خوش وضع و خوش منظر و آراسته واقع شده بود. اسکندر در حوالی شهر اردو زد و در این جا با اسیران یونانی برخورد کرد که این اسیران را پادشاهان ایرانی قبل از اسکندر در جنگ های خود با یونان به اسارت گرفته بودند و در حوالی مال امیر سکنی داده بود. اسکندر با آنها مهربانی و عطوفت نمود و پس از تصرف مال امیر آن جلگه خضراء را به اقطاع به اسیران یونانی واگذار نمود. (16/1363: 179-182) لازم به ذکر است که اسکندر و نیروهای بی شمارش بعد از شکست دادن داریوش سوم در منطقه ی مال امیر مورد محاصره قرار گرفتند و اگر راهنمائیهای اسیران یونانی نبود، شاید مقدونیان از تنگنای ایجاد شده جان سـالم به در نمی بردند و نمی رفت آنچه بر پهن دشت کشور آریاها رفت. همه ی تاریخ نویسان نام آن شهر را که اسکندر در آن جا محاصره شد، اوکسین نوشته اند که در کنار رودخانه پاس تیگرس بوده و محققین کنونی پاس تیگرس را رود کــارون می دانند.(17/1371: 281-287)
برخی معتقدند: مقصود از پاس تیگرس اصطلاح آن زمان همان دجیل است به خصوص با ملاحظه اینکه لفظ پاسی تیگر در لغت قدیم به تصریح اهل لسان به معنی خرد رود است، چنانکه لفظ دُجَیل بر وزن رُجَیل در لغت عرب مصغّر دجله است و مقصود از کوهستان اوکسین که پاسی تیگر از آن جا سرچشمه می گیرد، همان زردکوه بختیاری فعلی است که اکنون نیز منبع و منشأ آب های کارون است. (16/1363: 63)
موّرخان یونانی در ذکر قدرت یافتن این سرزمین از مبارزات پرشکوه آنان در مقابل هجوم سپاه اسکندر مقدونی به ایران سخن به میان آورده اند. در حمله ی اسکندر مقدونی به ایران در سال (330 ق.م)، کوه نشینان، برحسب ظاهر، تحت نفوذ وی در آمدند. اسکندر بعد از فتح شوش به طرف پرسپولیس پیشروی کرد. عشایر کوه نشین مال امیر طبق معـــمول، تقاضای دریافت حق عبور داشتند که با حمله غافلگیرانه اسکندر به مناطق مسکونی مال امیر دریافت عوارض حق عبور ملغی شد. (15/1369: 57)
پس از تسلّط اسکندر مقدونی بر منطقه ی مال امیر، تحت تأثیر فرهنگ مسلط یونانی، قلعه ها و استحکامات در سرزمین های اشغالی به وجود آمد و سربازان یونانی در این مراکز استقرار یافتند تا بتوانند از هجوم احتمالی اوکسیان (ساکنان مال امیر) ممانعت به عمل آوردند. معمولاً این قلاع نظامی در مناطق صعب العبور کوههای زاگرس در قسمتی که سرزمین مال امیر کنونی تا لردگان را در بر داشت بنا گردیده بود امّا سربازان یونانی که در این دژها استقرار یافته بودند، به توصیه ی اسکندر با دختران ایرانی ازدواج کردند و این منطقه از امتیازات شهری برخوردار شده و به مسکن دائمی اینان تبدیل گردید. (37/1356: 30)
ابتکار اسکندر در ساختن قلعه ها و دژهای مستحکم با دلاوری های عشایر ساکن در مال امیر، با شکست مواجه گردید و قوم غالب تسلیم فرهنگ قوم مغلوب شد. یونانی ها پس از چندی جزئی از اقوام کوه نشین گردیدند و با اتحاد با آنها در زمانیکه تمامی ایران عرصه آشوبها و جنگ های خونین جانشینان اسکندر بر سر تقسیم مرده ریگ وی بود، دولت مستقل آلیمائیس را بنیان نهادند و با هدف بازگشت عظمت از دست رفته ی ایران به مبارزاتی سخت با سلسله شاهان سلوکی برخاستند. دولت الیمایی در دوران اوج شکوفایی خود با آوردن شکستهای متمادی به آنتیوخوس سوم، پادشاه سلوکی و قتل وی، سرزمینی به وسعت سواحل خلیج فارس تا شمال غربی ایران را متصرّف گردید. این دولت نقش زیادی در به قدرت رسانیدن اشکانیان و اضمحلال سلوکیان داشت. (1/1374: 17)
نقش دولت آلیمائیس در به قدرت رسانیدن اشکانیان با تلاش این فاتحان در تعیین منطقه شمی (در 45 کیلومــتری مال امیر) به عنوان پایتخت تابستانی این سلسله و نیز بنای بزرگترین معبد مقدس ایرانیان در این محل به خوبی جلوه گر شد.
معبد مقدّس پارتها در منطقه ی شمی که با نشانه هایی از معماری یونانی می باشد و در کوه های شمال غربی مال امیر قرار دارد، بهترین دلیل بر عظمت و اهمّیت این منطقه در دوره سلوکیان و اشکانیان است. این معبد باز، دیوارهایش با ستون تزیین شده بود. نمونه موفقیت ممتاز و پرشکوه این سرزمین در دوران پانصد ساله حکومت اشکانیان، مجسمه بلند مفرغی یکی از بزرگان پارتی است که شاید از آنِ یک فرمانروای دست نشانده پارتی باشد. سر و تن این مجسمه را جداگانه ریخته اند. جامه تقریباً پشمینه، لباس پارتی ها و بلندی 6 پا و 6 اینج (2متر) مربوط به 50 ق.م یا 100 م. می باشد. در موزه ایران باستان درتهران مضبوط است. (35/1355: 30) و (36/1365: 167) گیرشمن دربارۀ آثار تاریخی مال امیر در زمان اشکانیان و تأثیر هنر یونانی در آن می گوید: «مهمترین بناهایی که از عهد پارت شناخته شده اند، بدون شک مجسمه بزرگ مفرغی است که در شمی ناحیه ای که متعلّق به الیمایی قدیم به دست آمده. معبدی که این مجسمه در آن پیدا شده نزدیک مال امیر قرار دارد». (38/1349: 330)سر اورال اشتاین، باستان شناس معروف انگلیسی، که مدّتی در خوزستان مشغول مطالعات علمی بود، به شمی رفت و در پی کاوش مختصری به این نتیجه رسید که: در شمی معبد بزرگی به سبک یونانی وجود داشته است که: در نتیجه ی حریقی خراب شده و در میان معبد نمازگاهی بوده است و اطراف آن در حدود پنچ یا شش مجسمه قرار داشت که همگی بر زمین افتاده اند و پایه های آن ها هنوز در محل خود باقی است.
ولی از همه زیباتر سر برنزی مجسمه است و بدون شک یکی از زیباترین تصاویری است که از اسکندر مقدونی باقی مانده و ارزش آن از سایر آثار مال امیر زیادتر است. باستان شناسان نامبرده ظاهراً این مجسّمه را موقتاً برای مطالعه به لندن بردند. این سر مجسمه به احتمال قوی تصویر صادقی از صورت سردار مقدونی اسکندر می باشد. زیرا در نوشته های یونانی چنین نقل شده است: اسکندر سر خود را متمایل به یک طرف نگاه می داشته است به طوری که در گردن او یک انحرافی ایجاد می شد و این تمایل سر و گردن در
این سر مجسمه و قسمتی از گردن آن که باقی مانده است، کاملاً مشاهده می شود
چنین به نظر می رسد که این سرزمین بعد از هخامنشیان و در دوره ی سلوکیان و اشکانیان هم اعتبار خود را حفظ کرده است چنانکه از کشفیات به دست آمده از جای جای این ولایت مانند مجسمه مرد پارتی از شمی و جام گِلین و کوزه هایی که از تخت کاشان، 35 کیلومتری مال امیر به دست آمده و وجود نام های مانند هَلاگُون، اَ لْهَک، تاشار، جِهِ جِه، ناشلیل بر می آید در زمان جانشینان اسکندر یعنی سلوکیان و پس از آن ها در عهد اشکانیان دارای اهمیت بوده است. (9)
مؤلّف معجم البلدان نیز از عظمت مال امیر در روزگار سلوکیان سخن گفته و معتقد است: یونانی ها در این خاک آبادی هایی ساخته بودند و کلمه هَلاگُون و مسکوکاتی که در زیرزمین درآورده شده را شاهدی بر این مطلب دانسته است. (24/1362: 61)
در عهد ساسانیان، مال امیر دارای عظمت و اعتبار خاصّی بوده و در اخبار اسلامی مکرّر از این شهر نام برده شده است. به طوری که مقدسی نوشته است: «ایذج مهمترین شهرهای این ولایت است و پادشاه آن تقریباً مسـتقل عمل می کند». (12/1361: 407-413)
در دوره ی ساسانیان از احداث و توسعه راهها در این منطقه سخن به میان آمده و عده ای از نویسندگان برخی ایل راههای فعلی بختیاری را یادگار آن زمان می دانند، از جمله، راه ایلرو دزپارت (دسبارد) كه از مال امیر به شهرکرد منتهی می شود. به طور کلّی می توان گفت: بخش عظیمی از راه های کنونی کوچ ایلات در زمان ساسانیان احداث شده است.
اگرچه در دوره ی پادشاهی ساسانیان شاهد ظهور و بلوغ شهرهای آباد و اقتصاد شکوفا هستیم و دشت های حاصلخیز ایران زمین عرصه ی احداث بناهای نوین و بزرگراههای ارتباطی فراوانی گردید، اما اعتقاد و تکیه شدید ساسانیان به امر زراعت - که ریشه در اعتقادات مذهبی دین زردشت داشت - این منطقه کوهستانی را که از فقر زمین های مسطح و قابل کشت و نیز آب و هوای نامساعد رنج می برد از حیطه ی توجّه و اهمّیت دربار ساسانی دور نمود و این سرآغاز دوران تاریک رکود و عقب ماندگی اجتماعی تجمعات انسانی این دیار گردید.
در واقع توسعه آبادیهای منطقه مال امیر در عهد ساسانیان به اوج شکوفایی خود رسید. زیرا ساسانیان موجب تشویق و رونق بی نظیر کار زراعت شدند و به زمینهای زراعتی وسعت بخشیدند. آنها دامنه کوه ها و دره ها را آباد کردند و نظام آب رسانی را گسترش دادند. زیرا ازدیاد جمعیت استفاده زراعی بیشتری از هر نوع زمینی را سبب می شد. امروزه به همین نسبت در تمام نقاط بختیاری آثاری از این تراکم جمعیت مشاهده می شود.
رود کارون، دست کم در آبراه خود در سرزمین بختیاری در عهد ساسانیان دارای شش پل بود. همچنین از گذرگاههای ایام کوچ دوران کهن، اکنون هم استفاده می شود و جاده های ارتباطی نزدیک به هم در تمام سرزمین بختیاری مشاهده می شود. گهگاه جاده های سنگفرش دیده می شود. در زمان ساسانیان به فرمان مادر اردشیر، پل خره زاد را بر روی رود کارون بنا کرده اند که کاروانیان از روی آن عبور می کرده اند. همه جهانگردان متفقاً از این پل به نام عجایب تاریخی سخن به میان آورده اند. (10)
راولینسون به بزرگراهی اشاره دارد که در زمان ساسانیان ساخته شده که تنها راه ارتباطی بین شوشتر و اصفهان است. امروزه این جاده را جاده اتابک می نامند. وی در خصوص این جاده می گوید: «این همان جاده ای است که استرابون از آن نام برده و منطقه گبیانه (نواحی اصفهان قدیم) را از طریق عیلام به سوزیان متصل می کرده است و باز یقین دارم این همان راهی است که آنتیوخوس و مهرداد از طریق آن به آتشکده عیلام رسیده اند و به دلیل عظمت و نیروی بسیاری که در این جاده به كار رفته است، ناچارم آن را یك جاده بسیار باستانی فرض کنم». (27/1362: 107و108)
نشانه هایی از دوران ساسانیان در همه جای این ولایت وجود دارد مانند آثار موجود در تنگ کرد واقع در مُنگشت، آثار فراوانی در دهدز، قلعه سرد، تنگ چِوِر در منطقه سیدخِدر، پل آبدوغ، آثار بجای مانده بر بلندای قلُه بیرون و وجود آثار وسیع که در منطقه سوسن است همچون سُمِ دُلدُل، بنای کاخ چهلستون در مال ویران(11)، جاده بین ده میرون و آب بید، آثاری در سر انبارود و پل به جا مانده پایین تر از ده شیخ، راه سنگفرش درگِل بَرْدَر، دو قلعه قدیمی در نزدیکی دشت کرتان و آثار قلعه ای در قُله بیلوا و غیره كه نشان از دوره ی ساسانیان دارد و نمایانگر اهمّیت مال امیر در این دوره است.
آنچه از سنگ نوشته ها، حجاریها، مجسمه ها، تپه ها، خرابه ها و سایر آثار باستانی موجود در مال امیر و اطراف آن برداشت می شود، حاکی از قدمت سه هزار ساله قبل از میلاد این شهر دارد که در زمان عیلام دارای اهمّیتی بسزا بوده است و در دوره ی سلوکیان و پارتیان نه تنها از رونق نیفتاده است بلكه در دوره ی ساسانی نیز یکی از شهرهای آباد و پُر جمعیت ایران به شمار می رفته است.
پس از سقوط ساسانیان و در دوران اسلامی مال امیر منطقه ای بوده که به راحتی تسلیم نشد و یکی از محدود مناطقی بود که نفوذ اسلام در آن جا با تأخیر صورت گرفت. مال امیر در زمان ظهور اسلام آنچنان اهمّیتی داشت که فتح آن یکی از اهداف سپاهیان مسلمان بود که به وسیله عبدالله بن عامر فتح گردید.
یاقوت در معجم البلدان و ابودلف در سفرنامه خود از جمع آوری خراج در مال امیر که یک ماه پیش از نوروز ایرانی آغاز می شد و این رویه با رسم معمول در سایر نقاط جهان مطابق نیست، سخن گفته اند. (5/1342: 61) امّا دقیقاً مشخص نکرده اند که این خراج در دوره ی قبل از اسلام یا در دوره ی اسلامی پرداخت می شده است.
مجسمه سوسن
قطعه سنگ نامنظم خاكستري رنگي است كه بر روي آن نقشزني ايستاده حجاري شده است. با وجود خرابي و آسيبهاي وارده به اين مجسمه، وضع و حالت و لباسهاي مجسمه ظاهراً دال بر زن بودن اين مجسمه زيبا دارد. اين مجسمه در مسير ايذه به طرف مسجد سليمان پس از پشت سرگذاشتن آبادي پيون و تنگ ليموچي در سوسن واقع شده است.
قلعه تل
اين قلعه توسط محمدتقيخان بختياري در سرتلي در ناحيه ايذه بنا شده است. اين قلعه مركز خانهاي ايل بختياري بوده و چندين قلعه در آن وجود داشته است. مردم قلعه تل به هنگام كندن پي خانهشان دو سنگ بزرگ كه به زمان عيلاميان مربوط ميشوند، از زمين بيرون آوردهاند. يكي از سنگها پايه ستون و ديگري سنگي منقوش است كه چهار نقش دارد و دو نفر در مقابل دو نفر ايستادهاند.
قلعه ديزه وراز
اين قلعه در شمال كوه دلا قرار دارد. پلههاي زيادي از پايين تا قلعه وجود دارد. اين قلعه در بلندترين قله كوه دلا ساخته شده است. ساختمان اين قلعه به زمان فرامرز اشکانی می رسد.
قلعه اَرك يا اَرخ
اين قلعه روي كوهي مشرف به شلاه ساخته شده و پايين كوه روبروي آسيابهاي آبي قلعه ديگري وجود دارد كه جوي آبي به صورت دايره درون حياط آن كشيده شده است. اين كاخ – قلعه در بين دو رودخانه قرار دارد كه روي يكي از آنها پلي وجود داشته و بر اثر زمان خراب شده و فقط يكي از ستونهاي آن باقيمانده است. اين كاخ قلعه مقر حكومت قوم عيلام بوده است.
روستاي شمي
اين روستا در دهستان شمي شهرستان ايذه واقع شده است. در فاصله نه كيلومتري اين روستا آثار باستاني بسيار زيبا و مشهوري نظير مجسمههاي بزرگ برنزي، سنگهاي مرمري، گورهاي باستاني از دوره پارتها كشف شده است، برخي از اين مجسمهها و اشياء بهدست آمده جزء شاهكارهاي مسلم ريختهگري و فلزگدازي است. گورستان شمي نيز به دوره ساسانيان مربوط است.
نقش حونگ اژدل يا اژدر
در پانزده كيلومتري شمال ايذه در شرق خونگ اژدر قطعه سنگي بسيار عظيم قرار دارد كه بر روي آن نقش مهرداد اول يا دوم اشكاني حجاري شده كه بر اسبي سوار است و كبوتري حلقه قدرت را همراه نامهاي به او تقديم ميكند و افرادي (روحي) به حضورش بار يافتهاند.
بردنبشته ايذه
در راه ايذه به پيون پس از طي يك كيلومتر، در كف دره برد نبشته، قطعه سنگ نامنظمي به وسيله حجاران زبردستي حجاري شده است و نقشهاي بسيار زيبا و زنده و پرتحركي بر سطوح آنها حك شده است. نقشهاي اين سنگنبشته عبارت از مرد بلند قدي با گيسوان گشاده و انبوه با كلاهگرد بيكنگره با شمشيري به دست است. در سمت راست اين نقش سواري حجاري شده است. در سمت چپ نيز نقش چند انسان حجاري شده به چشم ميخورد
.نقوش كول فره
كتيبه كول فره در انتهاي دشت ايذه قرار دارد. در اين اثر نقوش بديع و حيرتانگيزي از صورتهاي شاه، فرمانروا، زن، مرد، اسرا و جانوراني چون گاو، گاوميش و گوسفند حجاري شدهاند. نقوش اين كتيبه در حال نيايش و احترام و حمل هدايا و تقديس ربالنوع يا امير ديده ميشوند. اين اثر به دوران حكومت عيلام (قبل از ميلاد) مربوط است و از آثار بسيار مهم باستاني استان خوزستان به شمار ميرود.
نقوش كوباد ايذه
از كوه فره ايذه به طرف جاده دز و در جهت شرق آن گورستاني وجود دارد كه در نزديك آن قطعه سنگي به چشم ميخورد. روي اين صخره يك مربع مستطيل به طول و عرض تقريبي يك و نيم سه متر حجاري شده است. در اين لوح از سمت چپ پنج انسان ايستاده با لباس بلند و دو دست روي سينه حجاري شدهاند. در جلو اين پنج نفر نقش مردي يا زني بر سكو يا تختي نشسته است كه به سوي آن پنج نقش توجه دارد. لباس اين نقش هم چون ديگر نقشها دامني بلند است. مردم ناحيه به اين نقش نام مكتبخانه يا مدرسه دادهاند.
كتيبه هاني
در كناره شمال شرقي كوههايي كه جلگه مال امير به آنها محدود ميشود، (شهرستان ايذه) نقوش برجسته كتيبههايي به خط عيلامي ديده ميشود كه اكثر آنها به نام پادشاهاني به نام «هاني» پسر «تاهيهي» موسوم ميباشد. هاني حاكم محلي ايذه بود كه در زمان عيلاميان به نام «آيامپير» يا «آياتم» مشهور شده است.
جاذبه هاي طبيعي
تاراز
كوه نيمهجنگلي تاراز در دهستان سوسن و در شصت و هفت كيلومتري شمال غربي ايذه واقع شده و حدود دوهزار هفتصد و چهل و سه متر ارتفاع دارد. آب چلو از اين كوهستان سرچشمه ميگيرد. كوه تاراز از شمال غربي به كوه للر و از جنوب به كوه تخت سرشط متصل است و دامنههاي شرقي آن به آب بازيافت منتهي ميشود.
تلگه
كوه نيمه جنگلي تلگه در دهستان سوسن، در بيست و هشت كيلومتري شمال شرقي ايذه واقع شده و حدود سه هزار و پنجاه متر ارتفاع دارد. اين كوه از جنوب به كوه دزسفيد، از جنوب شرقي به كوه تاوارا، از شمال به كوه چور و از شمال غربي به كوه گمزرد متصل است.
تورك
كوه تورك جزء دهستان سوسن شهرستان ايذه است. اين كوه در فاصله نود و يك كيلومتري شمال غربي ايذه با ارتفاع سه هزار و سيصد و نوزده متر واقع شده است. اين كوه سرچشمه رودخانههاي آب بازافت و لب است. تورك از شمال غربي به كوه لملي متصل است و جزء كوهستان زاگرس بهشمار ميرود.
دوتو
كوه جنگلي دوتو در دهستان هپرو، در پنجاه و هشت كيلومتري جنوب شرقي ايذه واقع شده است. ارتفاع اين كوه حدود سه هزار و صد و هفتاد متر است. اين كوه از جنوب به كوه كله متصل است و از شمال به كوه ليراب ميپيوندد. دامنههاي شرقي اين كوه به دره رودخانه سيراب و دامنههاي غربي آن به دروه رودخانه صيدون متصل ميشود. در دامنه غربي اين كوه درياچه كوچي در ميان دو كوه كله و دوتو قرار دارد و آب از زمين و اطراف آن ميجوشد. دامنههاي اين كوه از جنگل پوشيده شده و جزء كوهستان مونگشت از كوهستان بزرگ زاگرس بهشمار ميرود.
كله
كوه كله در دهستان هپرو در پنجاه و نه كيلومتري جنوب شرقي ايذه واقع شده است. ارتفاع اين كوه حدود سه هزار و ده متر است. اين كوه از شمال به كوه دوتو متصل است. رودخانه صيدون از غرب، رودخانه اعلاء از جنوب و رودخانههاي ليراب و سمه از شرق آن عبور ميكنند. در دامنه غربي اين كوه چشمهاي است كه آب آن در يك درياچه كوچك جمع ميگردد. اين درياچه كه «دوتو» نام دارد در ارتفاع حدود هزار و ششصد و هشتاد متري قرار دارد. كوه كله جزء كوهستان مونگشت از كوهستان بزرگ زاگرس بهشمار ميرود و دامنههاي آن از جنگل پوشيده شده است.
مونگشت (منگشت)
كوهستان مونگشت در شهرستانهاي لردگان و ايذه، مركب از كوههاي تنوش، ناشليل، زردحلقه، نشا، سهپران، سرچاه، قوچه، بدرنگان، برآفتاب، كله، كلمه و دوزرد قرار دارد. بلندترين قله اين كوهستان سه هزار و ششصد و سيزده متر ارتفاع دارد كه در 55 كيلومتري جنوب شرقي ايذه و در پنجاه و دو كيلومتري گرمان و در سيزده كيلومتري شمال غربي روستاي ليراب واقع شده است. رودخانههاي هلايجان، آب زردك، صيدون از دامنههاي غربي، ليراب و سمه از دامنه جنوبي، خرسان و كارون از دامنههاي شرقي اين كوهستان سرچشمه ميگيرند. بخش عظيمي از اين كوهستان را جنگلهاي نسبتاً انبوه پوشانيده و در انتهاي آن درياچهاي به نام «بوندان» ايجاد شده است.
اشكفت سلمان
غار سلمان در فاصله سه كيلومتري جنوب غربي شهر ايذه كنوني، در انتهاي درهاي واقع شده است. اشكفت سلمان محوطهاي وسيع است كه در درون صخره طبيعي كوه به صورت سرپناهي با آثار آبرفتي و يك چشمه آب شيرين گوارا (كه از درون غاري كوچك و باريك بيرون ميآيد) تشكيل ميشود. روبهروي مجموعه اشكفت سليمان در سمت راست و در منتهياليه كوهي كه روبهروي آن است، دو نقش نيمرخ برجسته كه در درون دو چهار گوش مقعر حجاري شدهاند، وجود دارد. نقش اول مركب از تصوير سه شخص است كه پشت سر هم در يك رديف ايستادهاند. آتشداني فروزان در جلوي آنهاست كه بلندي آن تا زانوان آنها ميرسد. در لوحه دوم كه با فاصله چند متر از لوحه اول و بر سطح قلعه سنگي ديگر حجاري شده، دو نقش وجود دارد كه يكي از آنها نقش مردي و ديگري نقشزني است. اما در شرق اين دو لوحه اشكفت بزرگ يعني سايهبان خميده كوه قرار دارد كه در زير آن بر روي بدنه كوه يك كتيبه مستطيل شكل ميخي و چند نقش حجاري شده و در زير اين كتيبه كه در ارتفاع قرار دارد، محل نشستن و تختگاه و يا انجام مراسمي ديده ميشود.
بختیاری همراه با سنتها و شیوههای خاص زندگی، به تنهایی یکی از جاذبههای بینظیر و چشمگیر منطقهٔ بختیاری است. زندگی ایلی با الگوی سکونت و آداب و رسوم ویژه، مورد علاقهٔ گردشگران داخلی و خارجی است.
این جاذبه علاوه بر آن که بازدیدکنندگان عادی را به سوی خود جلب میکند، میتواند مورد توجه دانشجویان و دانش پژوهان علوم اجتماعی و انسانی قرار گیرد.
کوچ ایل بختیاری
یکی از دیدنیهای جالب توجه استان چهارمحال و بختیاری کوچ ایل بختیاری است. اگر چه در دهههای آغازین قرن حاضر گروههای بسیاری از ایل بختیاری نیز همانند سایر ایلات و عشایر ایران ” تخته قاپو“ (یکجانشین) شدند، اما هنوز هم بخشی از ایل، کوچرو و متحرک است. کوچروهای بختیاری
آنها هر ساله از اواخر اردیبهشت ماه از پنج مسیر گوناگون همراه با مبارزهای خستگی ناپذیر با سختیهای طبیعت، ضمن عبور از رودخانهها، درهها و پشت سر گذاشتن بلندیهای زردکوه در مناطق معینی از دامنههای زاگرس پراکنده میشوند و قریب سه ماه در این منطقه میمانند و با چرای دامها در مراتع سرسبز به رمهداری سرگرم میشوند.نحوه معیشت و زیست، الگوی سکونت و باورها، سنتها و آداب و رسوم از جمله جاذبههای دیدنی این شیوه زندگی است. به مسیرهای کوچ در اصطلاح ایل راه میگویند که شامل ایلراههای زیر میباشند :
-
دزپارت
-
تاراز
-
هزارچمه
-
کوه سفید
-
تنگ فاله
قالی بختیاری
قالیها و دست بافتههای بختیاری در تمام جهان مشهور و بازار خوبی دارند.
شیرهای سنگی
بختیاری سرزمین شیرهای سنگی است که نخستین بار توسط محسن فارسانی مورد مطالعه علمی قرار گرفتند. وی همچنین فیلم مستندی در باره شیرهای سنگی به نام «برد شیر» ساختهاست. همچنین بایستهاست در راستای حفظِ ضربالمثلهای بختیاری نیز تلاشهای سودمند بیشتری صورت گیرد تا این میراث تجربی گذشتگان نیز برای آیندگان برقرار ماند.
موسیقی
موسیقی آنان شامل سرنا و کرنا و کوس (طبل) و سازهای بادی کوچکتر از سرنا و کرنا است.
توشمال که سرپرستی موسیقی را در ایل بر عهده دارند اکنون هم در مجالس عروسی و مراسم سوگواری هنرمندی خود را به نمایش میگذارند.
مراسم سوگواری در میان بختیاریها اهمیت خاصی دارد و همراه با مراسم پرسوز و گدازی برگزار میشود که احتمالاً نشانه اُنس و اُلفت و همبستگی ژرفی است که میان آنها وجود دارد. برگزاری مراسم عزاداری خانوادگی نیز جالب توجهاست. در ایل بختیاری وقتی کسی فوت کند، ایل یکپارچه غرق غم و ماتم میشود و لحظهای صاحب عزا را رها نمیکنند. چوقا از تن بیرون میکنند و لباس سیاه میپوشند. بعد از غسل متوفی، سید همراه ایل، سید پیر شاه یا سید امامزادههای اطراف مسیر و مکان کوچ و استقرار را خبر میکنند تا بر مرده نماز میت بگذارند و سپس مرده را به خاک میسپارند. خاک که گودی گور را پر کرد، مردها در فاصله دور میایستند و زنهای ایل به دور گور حلقه میزنند، گریه سر میدهند و همراه با مرثیه که گاگریو گفته میشود به شرح حال زندگی مرده میپردازند. در این هنگام تُشمالها آهنگ غم انگیزی به نام چَپی مینوازند. بعد از این مراسم خیرات شروع میشود. صاحب عزا چادر سیاهی بر پا میکند، مردم ایل، تیره به تیره، طایفه به طایفه، برای دلداری صاحب عزا میآیند و سرباره میآورند. سرباره مخارج عزاداری صاحب عزا را کاهش میدهد. این مراسم تا یک سال به طول میانجامد، چرا که شاید تیره یا طایفهای در مسافتهای دور باشد و یا امکان حضور به موقع پیدا نکرده باشد.
وقتی کلانتر یا یکی از سرشناسان ایل بمیرد نیز مراسم خاصی انجام میشود. بدین ترتیب که زین و برگ اسبانی را با پارچه سیاه میپوشانند و بر گردن اسب نیز پارچههای رنگین که یک سر آن بر زین و سر دیگرش روی پیشانی اسب است به بند دهنه میبندند، سپس اسب را در حالی که دهنه آن به دست یک نفر است در محوطه امامزاده میگردانند. این پارچه را «یال پوش» میگویند. چوقا و تفنگ متوفی را نیز روی اسبش میبندند. بختیاریها معمولاً بر سر مَزار جوانان، پهلوانان و بزرگان خود شیر سنگی قرار میدادهاند.
گویش بختیاری
یکی از گویشهای لُریتبار یعنی از دسته جنوب باختری زبانهای ایرانی است. گویشها و زبانهای لُریتبار عبارتاند از فیلی، لکی، بختیاری، لُری جنوبی و کومزاری.
همواره در زمان های گذشته، دیوارهای بلند و دشوار گذر زاگرس مانع از نفوذ اقوام مهاجم به درون منطقهٔ بختیاری بودهاست.
بنابراین زبان ایل بختیاری تا قبل از گسترش رسانههای همگانی و مدارس ملی تقریباً دستنخورده و بکر مانده بود اما امروزه براثر آسانی ارتباط با شهر و پایتخت، گویش بختیاری نیز مانند لهجهها و گویشهای دیگر به سرعت در حال دگرگونی و نزدیک شدن به فارسی رایج است.
نسل امروز بختیاری (بهویژه ساکنین شهرها و اسکانیافتگان) در طولِ کمتر از نیم قرن نه تنها خیلی از اصطلاحات و واژههای پنجاه سال پیش بختیاری را استفاده نمیکنند؛ بلکه معنای آنها را نیز نمیدانند و یا فراموش کردهاند. گفته میشود در طی سالهای گذشته که بختیاریها بسوی شهرنشینی و پراکندگی رفتهاند در حدود دوهزار واژه کهن از آنان نابود شدهاست.
گویش بختیاری به طور کلی به چهار دسته تقسیم میشود:
-
گویش بخش خاوری که تحت تأثیر لری کهگیلویه واقع شدهاست.
-
گویش منطقه جنوبی که تحت تأثیر گویش طایفهٔ بهمئی بودهاست.
-
گویش منطقه چهارلنگ
-
گویش بخش میانی
بر خلاف تصور افراد ناآشنا، گویش لُری بختیاری با گویش لری (خرم آبادی) تفاوتهای بسیاری بهویژه از نظر تلفظ دارد. اما از نظر ادبیات و به ویژه ضرب المثلها و زبانزدهای بومی بین تمام زبانهای لری اشتراکات زیادی وجود دارد
تن پوش بختیاری پوشش زنان
۱. پوشش سر"لچک و مینا: لچک کلاهی است که زیر مینا استفاده و با انواع سکههای قدیمی، مروارید، سنگ و پولک تزیین میشود و انواع گوناگون دارد. سیخکی، ریالی، صدف، که رایجترین آن ریالی میباشد که از سکههای قدیمی استفاده میشود.
۲. مینا: روسری از جنس حریر و ابعاد بسیار زیاد به شکل مستطیل است که بهصورت بسیار ویژهای به سر میکنند. مینا را با سنجاق محکم توسط بندی از یکسوی لچک بهسوی دیگر آن از پشت سرشان میآویزند که به آن سیزن گفته میشود و بعد موهای جلوی سر را تاب میدهند و از زیر لچک بیرون میآورند و در پشت مینا پنهان میکنند وآن موها را ترنه مینامند و با مهرههایی با رنگهای گوناگون آن را تزئین میکنند که جلوهای خاص به زیبایی مینا میدهد.
۳. تنپوش زنان بختیاری پیراهنی است به نام جومه یا جوه این پیراهن معمولاً دو چاک در اطراف کمر دارد و تا پایین کمر میرسد و زیر آن دامن بسیار پرچینی به نام شولارقری میپوشند که برای تهیه آن گاه از ۸ تا ۱۰ متر پارچه استفاده میشود.
۴. جلیقه (جلیزقه) روی پیراهن پوشیده میشود که از جنس مخمل است. همچنین زنان بازوبندی (بازیبند) نیز بدست میکنند که با مهرههای رنگی و سنگ تزیین میشود. البته استفاده از آن خیلی عام نیست و بیشتر در عروسی پوشیده میشود.
۵. پوشش پایین تنه از شلواری معمولی و گیوه استفاده میشود.
رنگ لباس زنان بختیاری الهام گرفته از طبیعت است. زنان و دختران جوان در رختهای خود از رنگهای روشن استفاده میکنند و رنگ لباس خانمهای مسن به دلیل احترام به سن و سال آنها تیرهاست.
پوشش مردان
۱. سرپوش مردان بختیاری کلاهی نمدی است به رنگهای مشکی، قهوهای روشن و تیره و سفید که به آن کلاه خسروی هم گفته میشود. در ابتدا خوانین کلاه سفید رنگ خسروی بسر میگذاشتند اما بعد از اینکه رضا شاه آنان را تخت قاپو کرد آنان را نیز از پشیدن لباس بختیاری نیز منع کرد، به همین دلیل به مرور زمان کلاه سفید جای خود را به کلاه سیاه مردم عادی داد. امروزه دیگر کودکان کلاه سفید خسروی بسر میگذارند. کلاه خسروی همانطور که از نامش پیداست، طرحش از کلاه خسروان، پادشاهان ساسانی است که این خود نشان دهندهٔ قدمت تاریخی فرنگ منطقه میباشد.
۲. در ابتدا مردان بختیاری بالاپوشی به نام قـَبا داشتند که از کنار چاک داشت و هینطور از آستینهای فراخی برخوردار بود، اما بعد منع لباس توسط رضاشاه، بالا پوشی بنام چوقا که راعیت آنرا میپوشید متداول شد که دست باف زنان عشایر است. چوقا از پشم بز به دو رنگ سیاه و سفید تهیه میشود و خاصیت ضد باران دارد، گرما را در زمستان نگهمیدارد و در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند. نقشهای چوقا، ستونهایی کوتاه و بلند هستند و طرح این ستونها رااز ساختمانهای دوره هخامنشی میدانند. قبا برگرفته از طراحی اشکانی است.
۳. برای پوشش پایین تنه از شلواری به رنگ مشکی استفاده میگردد که شلواری گشاد و بسیار آزاد است. در این سالهای اخیر به دلیل استفاده از محصولات پارچهای کارخانه دبیت منچستر انگلستان به آن شلوار دبیت نیز گفته میشود. پوشش پا گیوهاست که در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند و در زمستان گرما را نگه میدارد. از مجسمه برنزی که در ایذه مالمیر بختیاری کشف گردیده مجسمه مردشمی درموزه ایران باستان [۴]، چنین بهنظر میرسد که این شلوار نیز از البسهٔ دوران اشکانی باشد